نمونه هدر وسط‌چین
اقرار بی‌قراری
نمی‌گردد پیِ یوسف کسی وقتی تو اینجایی که تو، گم‌گشته‌یِ کنعانیِ دل‌هایِ شیدایی به زیبایی تو بی‌شک نباشد ذره‌ای تردید ولی حیران‌ترم هردم، خداوندا! چه زیبایی! دلِ خَلقی بسوزانی ز آتشخانه‌ی چشمت کشی گر خط چشمت را برافروزی تو دنیایی نکن دل خوش به دیوار و نگارِ یادگاری‌ها که بعد از رفتنت خالی‌ست این شهر از تماشایی برآیم از دل دریا، چو ماهیِ دل‌آشفته که دارد دیدنت ارزش اگر بیرون دریایی نمی‌دانی جوابش را؟ که پرسی عاشقم یا نه فغان از موعِد اقرار، امان از بیمِ رسوایی سؤالت ساده بود اما، دلم لرزید… گفتم نه! ولی از چشمِ‌من خواندی که پیدا بود حاشایی دوباره یک غزل گفتم همه کردند تحسینم چه سود اما معین شعری که دارد رنگِ تنهایی
✍️ معین محمدی
پیمایش به بالا