افسونگر | معین محمدی
افسونگر
شبِ مشاهده ی روی دلبری دلجوست
هوای شعرسرایی است برای آن دوست

دل از هرآنچه که می داردت از او دور
بکَن که عاقبت، امشب مَجال دیدن اوست

ز پرتوی رخ مهوش مُدامَم محوش
شرابِ حُسن عذارش شفاگر و داروست

هزار عذر و بهانه بیاوری لیکن
بچینم آن گل سرخی که بر لب مهروست

طلسم عشق نخواهد شکست با این حال
که اعجاز رز سرخِ رخِ او جادوست

به وصف غیر، نشاید بسراید این دل
به خط عشق، قلَم آنچه نویسد نیکوست
✍️ معین محمدی