بی‌نشان از جانان | معین محمدی
بی‌نشان از جانان
گرچه از دوری تو سخت پریشان هستیم
منتظر از خبری از پی جانان هستیم

آتش عشق تو افتاد درون دل ما
از پی آتش عشقت چو گلستان هستیم

مژده دادند که آید خبری آخر از او
خبری نیست اگر اینهمه حیران هستیم

"ما نه تنها به نسیم سحری گل شده ایم
که شکوفا تر از آن در شب طوفان هستیم"

همچونان برگ درختیم به هنگام خزان
به انتظار گذشتن ز زمستان هستیم

بوی یوسف همه ی شهر گرفتست ولی
چشم بر راه و کماکان، بی نشان هستیم

همچو گلدان ترک خورده ی خالی گویی
مملو از خاطره ی پر غم هجران هستیم
✍️ معین محمدی